دلنوشته پاییزی یاسمن 22 ساله از کرج

دلنوشته پاییزی یاسمن 22 ساله از کرج 

از وقتی که یادمه بیشتر اوقات خونمون بود هیچوقت فکرشو نمیکردم که عاشقش بشم

ولی دلم بسته شد به دلش.اونم منو خیلی دوست داشت حاضر بود برام هرکاری کنه اما بعد فهمیدم همه حرفاش فقط حرف بوده.
یه اتفاق تو زندگیش افتاد که باعث شد چهارسال ازش دور بشم و وقتی نبود فهمیدم چقد دوسش دارم بعد از چهارسال پدرمادرش راضی نمیشدن وهمچنین خونواده من.
بهم قول داده بود که هیچ چیز نمیتونه مانع رسیدنمون به هم باشه اما شد?.
الان چهارماهه ازدواج کرده?.روزی که فهمیدم میخاد عروسی کنه از زندگیم حذفش کردم حالا شدم یه دختر سنگدل که اگر فرشته هم بشه دیگه برام قد یه ارزن ارزش نداره.
ولی جوری از زندگیش اومدم بیرون که مطمئنم روزی هزاربار حسرتمو میخوره?.
همیشه میترسید نفرینش کنم.منم نکردم.ازش گذشتم اما اگه خدا ازش بگذره از خدا نمیگذرم.حق من نبود اینجوری بشکنم پس سزای اونم شکستنه و میدونم کسی که به خدا واگذار میشه بد میشکنه.الان زندگی خوبی دارم با یه نفردیگه اشنا شدم که شدم همه زندگیش.اینبار رو با احتیاط قدم برداشتم امیدوارم برام آقایی کنه.منم براش خانومی میکنم.قد دنیااا دوسش دارم.عشق برام دیگه معنی درستی نداره اما میدونم اونقد دوسش دارم که اگه نباشه نیستم.وقتی عکساشو نیگا میکنم دلم براش غش میره.دوسش دارم و هیچوقتم نمیزارم ترکم کنه این دیگه ماله ماله خودمهههه.?دوسش دارم یدونه اما مردونه.زندگیم شده میفهمین .زندگی.
انشالله همه ناکامان به کامی شیرین برسن.

روبیکای ناکامان تلگرام ناکامان اینستاگرام ناکامان

برچسب ها

نظرات