میرم از علی سلامی
میرم علی سلامی
آه سرد امید زمانی
ابوالفضل رحیمی
خنجر ابوالفضل رحیمی
رفیق امید زمانی
مصطفی ابراهیمی
خرابم مصطفی ابراهیمی
علی شهرآبادی (چشامو میبندمو یادم میارم تو رو عشق فابم)
بی معرفت علی شهر آبادی

دلنوشته غم پریا 18 ساله – عشق پنهان

۱۰ تیر ۱۳۹۷
سایه عشق امتحان جانمه

دلنوشته غم پریا 18 سالهعشق پنهان

سلام اسم من پریاست من۱۸سالمه داستان عاشق شدنم از دو سالو خورده ای پیشه که ب اجبار خونواده با پسر عموی بابام نامزد شدم ازش متنفر بودم من اونوقع نمیدونستم تلگرام و اینا چیه تا اینکه نامزدم واسم نصب کرد چیز خوبی بود واسه سرگرمی میرفتم تو گروه ها و…
تا ایکه با نامزدم دعوام شد کلا سر لج بودیم و بهم زدم تو ی گروهی بودم که مال شهر خودمون بود اونجا حرف میزدم و ب هیچ پسری اجازه نمیدادم بیاد پی ویم ی نفر توی گروه بود که مال شهرمون نبود و خیلی کم حرف میزد اگرم حرف میزد حرفای قشنگی میزد ی مدت گذشت تا اینکه بدونه اجازه اومد پی ویم منم هرچی از دهنم در اومد بش گفتم که چرا اومده پی ویم خلاصه بگم گف عاشقم شده چون با پسرا گرم نمیگیرم و بشون رو نمیدم
چن وقتی تو تل باهم حرف میزدیم فقط چت خدایی پسر خوبی بود با کسیم نبود تا اینکه دعوامون شد بعد چن ماه اومدم تل بودش باش اشتی کردم این دفعه شمارمو گرف و باهم حرف میزدیم خیلی خیلی دوسش داشتم خدایی اونم عاشقم بود مامانش بام حرف میزد  .. داداشش کوچیکش حرف میزد
همش میگف بزار دیگ بیام خاستگاریت تا مطمئن بشم مال من میشی
میگفتم نه من هنوز بچه ام ولی دلیل من دوتا چیز بود یکیش اینکه بابام گفته بود دختر ب غریبه نمیدم
دوم اینکه اون نامزد قبلیم همش تهدیدم میکرد منم میترسیدم بلایی سر عشقم بیاد
خلاصه یک سالو خورده ای گذشت همیشه باهم حرف میزدیم مسخره بازی در میاورد کلا کاری کرده بودکه اگه نیم ساعت ازش بیخبر بودم دنیام خراب میشد حالم داغون میشد زندگیم شده بود اون فکرو ذکرمم شده بود محسنمامانش اصرار میکرد بیان خاستگاری همش میگفتم کوچیکم از ای طرف دعا میکردم نامزد قبلیم گم و گور بشه تا محسن بیاد خاستگاری ولی چهار چشمی مواظبم بود اون عوضی
سرتونو درد نیارم قضیه بر میگرده ب پنج شیش ماه پیش که محسن گف پریا من دیگ خسته شدم دوساله با همیم ی بار نزاشتی من ببینمت منم گفتم نمیتونم چون میترسیدم اون عوضی ببینه و آبرومو ببره
محسن رو دنده لج افتاده بود که الا و بالله باید ببینمت منم جوابم فقط نه بود
دعوامون شد سر این موضوع منم ازش خدافظی کردم و گوشیمو خاموش کردم
بدون اون مردمو زنده شدم این پنج شیش ماه
الان که گوشیمو روشن کردم بش زنگ میزنم در دسترس نیس
من خیلی اشتباه کردم که نرفتم ببینمش
میخوام بگم اگ عاشق کسی هستید ب خاطرش جلو همه کس وایسید اگ من نترسیده بودم باهاش میرفتم بیرون ولی نشد شما این اشنباه منو انجام ندید من پنج ماهه صداشو نشنیدم دیگ دارم دیوونه میشم
زندگیم بدون اون یعنی جهنم واقعی که الان توی اون جهنم دارم دستو پا میزنم
و کلام اخر
محسن اگه تو این کانالی یا اینکه این پستو میبینی بدون که هنوزم عاشقتم مث همیشه
بدون که بی تو میمیرم
حال الانم از مرگ بدتر نیس
دختری که اهنگای مهراب شده سرگرمی
سیگار کشیدن براش لذت بخشه تا چند دقیقه از فکر غمو غصه راحت بشم ممنون از کانال خوبتون
کانالتون عالیه بچه ها میتونن دردو دلاشونو براتون بگن
ببخشید سرتونو درد اوردم
ممنون

امتیاز کل : 3.4 / 5. تعداد رای : 10

چند ستاره امتیاز میدی بهش ؟؟


برچسب ها



نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

  1. H ghaedi

    حتی اگ بهترین شناگر باشی ی شب تو رویای ی نفر غرق میشی
    بدترین درد دوری از عشق
    شاید خیلی ها بگن که ولش کن بابا نشد یکی دیگه
    ولی نمیدون که تمام روزهایی که سرگرمیش بودی تمام زندگیت بوده

  2. فرهاد

    اینها عشق بچگی هست مدتی میگذره به حماقتت میخندی

  3. مهدخت

    یه نصیحت
    همیشه به خاطر عشقت همه چیز را فدا کن
    هم غرور،هم ترس،هم دوست ،هم آشنا
    اینم وقتیه که عشقت واقعی باشه
    نه از این عشق پوشالی های این دوره زمونه

  4. رها

    سلام من اسمم رها هست بعد از یک شکست سخت توی سفره خونه بایکی اشنا شدم پسرمودب و خوبی بود و من بیشتراز اخلاش خوشم می اومد تا ظاهرش و در ضمن گیتارمی زد و اهنگ میخوند جندروزی باهم حرف می زدیم تااینکه از طری دوسام فهمیدم ادم درستی نیس و من چون تجربه تلخ داشتم نمیخاستم دوباره طعم تلخ یک عش دیگه رو بکشم و اونو بلاک کردم از یک طرف ناراحت بودم و تحمل دوری اش و نداشتم واز یه طرف هم می ترسیدم داشتم اینستا چک میکردم که پیام داده بود دایرکت که چرا بلاک کردی نمی خاستم ناراحت بشه که چی شنیدم درموردش و اون هم دلیل میخاست از بلاک دراوردمش ونمی دونستم میخاد طلافی کاری که باهاش کردم و در بیاره تا یک هفته خیلی عالی رابطه مون پیش می رفت تااینکه یک روز که بیرون بودم پیامش دادم که برم ببینمش در جواب گفت به همون دلیلی که بلاکم کردی منم همون کاررو میکنم خب چی می تونستم بگم جز سکوت من دلیلش و نگفتم چون ناراحت میشد عاشش شده بودم اما فط سکوت کردم روزهایی که کلاس داشتم می رفتم سفره خونه چون فط اونجا می تونستم ببینمش بعدازمدتی اولین تابلو طراحی م که تمام شد خودم دعوت کردم سفره خونه روی تخت نشسته بودم تابلومم کنارم بود ینکه دیدمش جلو درایستاده بود و با چند دختر حرف می زد سرم توی گوشی ام بود و اصلن روی نگاه کردن بهش ننداشتم با اینکه دلم براش تنگ شده بود ولی اون شب خیلی خوشحال بودم تا ساعت دو شب بیداربودم که توی اینستا میچرخیدمم که یهو بهم پیام دادو ازم میخاست که صبح اش برم ببینمش و ازم خاست که زودتربخابم اما ایندر ذو ق داشتم خابم نمی برد من که صبح زود بیدار شدم رفتم حمام به خودم رسیدم و سرساعت بعد مدتی رفتم دیدمش تا ظهر باهم بودیم و منای هیچ وت اون لحظات یادم نمیره چند روز گذشت تا یه شب بش پیام دادم و جواب نداددوروز شد جواب ندادخیلی ناراحت بودم هیچ خبری ازش نداشتم یه لحظه عصبانی شدم و بلاک اشا کردم اما دوباره به اعصابم مسلط شدم و درش اوردم اونم همون لحظه که بلاک بوده پیام دادهوتی پیام داد خیلی عصبانی بود الان مها میگذره و من هرکاری کردم که برگرده بیشتر دلم رو میشکنه برای اخین بار رفتم مغازش اما اوندر دلم رو شکست که دیگه هیچ حسی بهش ندارم من عاشش بودم و دوستش داشتم این حم نبود بامن همچین رفتاری کنه بااینکه عاشش بودم خیلی راحت تو چشمم نگاه کرد و گفت با کس دیگه ای در رابطه هست برای ازدواج اون لحظه لبم واسه یه لحظه ایستادو بابغض از مغازش زدم بیرون خیلی ناراحت بودم بعد یه شکست و دوباره شکست اان ماهاا ست ازش خبری ندارم و من هم کارمند شدم وصبح ها تاظهر دراداره مشغول به کار ستم اما دل هنوز بااونه همه راهها رو به رویم بسته فط پیج کاری شو دارم و اینستاش و نگاه میکنم اگه این دلنوشته رو دیدی میخام بهت بگم هنوزم بااینکه دلم رو شکستی ولی نوزم دوستت دارمو
    و چشم انتظارت هستم خیلی دوستت دارم

    1. فرهاد

      به این نوع ادما که زرتی عاشق میشن میگن مشنگ احساساتی

  5. ye shahed

    Be omide in k 2bare bebinissh

پلیر ناکامان موزیک
پحش آنلاین پحش آنلاین پحش آنلاین
00:00
00:00
00:00
دانلود